جدول جو
جدول جو

معنی خسته جگر - جستجوی لغت در جدول جو

خسته جگر
آزرده خاطر، غمگین
تصویری از خسته جگر
تصویر خسته جگر
فرهنگ فارسی عمید
خسته جگر
(خَ تَ / تِجِ گَ)
با جگر مجروح. بسیار غمگین. بسیارملول. سخت غمناک. سخت دل ناشاد. دل ریش:
چو شیر ژیان اندر آمد بسر
بژوبین پولاد خسته جگر.
فردوسی.
که سالار ما باد پیروزگر
همه دشمن شاه خسته جگر.
فردوسی.
بایوان همی بود خسته جگر
ندید اندران سال روی پدر.
فردوسی.
نهانی ز سودابۀ چاره گر
همی بود پیچان و خسته جگر.
فردوسی.
عزیزتر ز تو بر من در این جهان کس نیست
عزیز بادی و خصم تو خوار و خسته جگر.
فرخی.
بدرگه ملک مشرق هرکه را دیدم
نژند و خسته جگر دیدم و دل اندر وای.
فرخی.
همه در انده من سوخته دل
همه در حسرت من خسته جگر.
فرخی.
عشق با من سفری گشت و بماند
مونس من بحضر خسته جگر.
فرخی.
پیش زلفت چو کبک خسته جگر
زیر چنگال باز می غلطم.
خاقانی.
خواجه زادۀ ما و ما خسته جگر
حیف نبود کو رود جای دگر.
مولوی.
ندانم از من خسته جگر چه می خواهی
دلم به غمزه ربودی دگر چه میخواهی.
سعدی (بدایع)
لغت نامه دهخدا
خسته جگر
بسیار غمگین، دلریش
تصویری از خسته جگر
تصویر خسته جگر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفته جگر
تصویر تفته جگر
بیمار مبتلا به سل یا تب لازم، عاشق دل سوخته
فرهنگ فارسی عمید
(خَ تَ / تِ جِ گَ)
دلتنگی. غمناکی. ناشادی. ملولی. دل ریشی
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ / تِ)
غمگین. دلتنگ. ناشاد. ملول. غمناک. غصه دار. غمدار. غم زده
لغت نامه دهخدا
(تَ تَ / تِ جِ گَ)
کنایه از عاشق باشد. (برهان). عاشق مهجور. (انجمن آرا). عاشق. (ناظم الاطباء) ، جگرسوخته:
قرصۀ شمس شود قرصۀ ریوند ز لطف
بهر تفته جگران کآفت گرما بینند.
خاقانی.
، کسی را گویند که علت دق داشته باشد. (برهان). گرفتار بیماری دق و تب لازم. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ گَ)
نام مورخ ایرانی که دو مورخ یونانی: مالالاس و تئوفانس مطالب خود را از وی گرفته اند و در جای دیگر باین نام برنخورده ایم. رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 383 شود
لغت نامه دهخدا
(خَ تَ / تِ خَ)
آنکه درصدد خریدن چیزهایی است که صاحب آن درمانده و از این رو به ثمن هر چه بخس تر فروشد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ جِ گَ)
غمگین. سیاه درون:
همچو آئینه از نفاق درون
تازه روی و سیه جگر مائیم.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
تصویری از خسته جگری
تصویر خسته جگری
دل ریشی دل آزرده دلی، اندوهمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفته جگر
تصویر تفته جگر
گرفتار بیماری دق گرفتار بیماری تب لازم، عاشق
فرهنگ لغت هوشیار